قلبم
یه دختر کوری تو این دنیای نامرد ی زندگی می کرد،این دختره یه نامزد داشت که عاشقه اون بود، دختر همیشه می گفت : اگه چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با تو می موندم. یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده، وقتی که دختر بینا شد دید که نامزدش کوره، بهش گفت : من دیگه تو را نمی خوام... پسره با ناراحتی رفت ویه لبخند تلخ بهش زد و گفت : مراقب چشمای من باش... عشق بینایی را می گیرد دوست داشتن بینایی می دهد و عشق یک جوشش کوراست و پیوندی از سر نابینایی
نظرات شما عزیزان:
شاد باشی
پاسخ:شما هم..........
Power By:
LoxBlog.Com |